معلق
برعکس روی تخت می خوابم ، که سرم از لبه اش آویزان بماند … سعی ام را هم می کنم تا جایی که امکان دارد سرم را خم کنم … تا جایی که احساس کنم سرم سنگین شده … که تحمل وزنش را ندارم … پ ن : …
برعکس روی تخت می خوابم ، که سرم از لبه اش آویزان بماند … سعی ام را هم می کنم تا جایی که امکان دارد سرم را خم کنم … تا جایی که احساس کنم سرم سنگین شده … که تحمل وزنش را ندارم … پ ن : …