خاطره یک روز خوب
دیروز واقعا عالی بود ، صبح به کار های عقب افتاده رسیدم ، ظهر دوش گرفتم و بدون صف رفتم بنزین زدم ، رفتم دنبال نگار ، با هم رفتیم ستاد انتخاباتی میر حسین ، بعدش هم رفتم کافی شاپ همیشگی ، پوریا اومد و پرسید مثل همیشه موکا ؟ گفتم آره با یک تکه […]