۶ عصر
by امید
رستگاری …
امروز ، ساعت ۶ عصر ، زیر آن باران …
هر قطره اش تو را به سر من میکوبید … عزیزم …
پ ن : همینجوری … دلمان گرفت …
پ ن : ندارد عزیزم … ندارد …
رستگاری …
امروز ، ساعت ۶ عصر ، زیر آن باران …
هر قطره اش تو را به سر من میکوبید … عزیزم …
پ ن : همینجوری … دلمان گرفت …
پ ن : ندارد عزیزم … ندارد …
من زمزمه قصه ای هستم که نم نم شوریده ابر در ان غربت تنهایی را به درگاه بودنم هدیه داده است