یلدا
by امید
این یلدا هم حکایتی دارد برای ما ….
از اراجیفش که بگذریم می رسیم به حال و هوای بچه گانه ی این چند وقتم که می دانم از چیست …
هوای سرد صبح موقع رفتن دانشگاه ، با هدفون و کاپشنی که یقه اش را داده ای بالا … بیرون رفتن های نصفه شب و عود روشن کردن وسط برف توی بالکن و … فکرش را بکن … اراجیفش را که کنار گداشتیم ، اینهایش مانده … مسخره نیست …
تازه از این مسخره تر هم هست … به گمانم نیمه گم شده خودم را در خودم پیدا کرده ام …عجیب این روز ها با زندگی ام ، زندگی می کنم …
پ ن : جوجه هایتان را بشمارید … شما را چه به این وبلاگ …
هه! این که ماییم آن بالا!ء
(آیکون غش غش+ خر غلت)ء
خوبه یه نفر پیدا شد که زندگی می کنه به نظر می رسه همه آدما بیشتر زنده گی می کنن!!! موفق باشی دوست عزیز