روسپی

by امید

آن رقیبان یک شبت می خواستند … ذره ذره پاکی ات می کاستند …

شب به مهمانخانه ات مهمان شدند … صبح اما از برت برخواستند …

تو را دیگر نمی خواهم … مگو دیوانه می باشم …

که دیگر خانه ات همچون مسافرخانه می باشد …

پ ن : شاهکار بینش پژوه ، دیگری ، ادبیاتی دیگر …