شاید تو حرمت همان بارانی که مرا در حضور خورشید به میهمانی رنگین کمان برد
در تمامی کابوسهایم باد می وزد ,کسی در تاریکی پشت پنجره خانه مان ایستاده ومن متوحش از صدای زوزه سگان خیالی جرئت رفتن به خانه را ندارم.از کابوس که میپرم در خانه ام, اما کسی پشت پنجره نیست…چه روزهای مزخرفی …میخواهم از پیله ام بیرون بخزم,پروانه که شدم فقط چند شب دیگر کابوس دارم ,اینبار از کوره راههایی میروم که مرا به رویای عبور هم ندیده اند.تو از ویرانی من اخر چه میدانی؟
movafegham
va joz in bud moteajeb mishodam!
پس من مخالفم
تخریب … من دارم از درون می شم …
شاید تو حرمت همان بارانی که مرا در حضور خورشید به میهمانی رنگین کمان برد
در تمامی کابوسهایم باد می وزد ,کسی در تاریکی پشت پنجره خانه مان ایستاده ومن متوحش از صدای زوزه سگان خیالی جرئت رفتن به خانه را ندارم.از کابوس که میپرم در خانه ام, اما کسی پشت پنجره نیست…چه روزهای مزخرفی …میخواهم از پیله ام بیرون بخزم,پروانه که شدم فقط چند شب دیگر کابوس دارم ,اینبار از کوره راههایی میروم که مرا به رویای عبور هم ندیده اند.تو از ویرانی من اخر چه میدانی؟
i don’t agree
i did my best…a long time ago…